دختر جوان وقتی در تاریکی شب محل کارش را ترک کرد تا به خانهاش برود، خبر نداشت حادثه شومی در کمینش است.
او به مأموران گفت: شامگاه شنبه از محل کارم خارج شدم تا به خانه بروم که در بین راه ناگهان 2پسر جوان سد راهم شدند. خیابان خلوت بود و آنها با تهدید چاقو مرا به داخل کوچهای خلوت کشاندند و در آنجا چاقوی خود را زیر گلویم گذاشتند و تهدیدم کردند که اگر سر و صدا کنم، مرا خواهند کشت.
وی ادامه داد: من وحشت کرده بودم اما جرأت فریاد زدن و کمک خواستن نداشتم. یکی از آنها با شخصی تماس گرفت و همان لحظه یک خودروی پژو مقابلمان توقف کرد. آنها به زور مرا سوار پژو کردند و به یک دامداری متروکه در روستایی در اطراف پیشوا بردند. در بین راه گریه و التماس میکردم که رهایم کنند. حتی خواستم که طلاها و پولهایم را بردارند و به آنها اطمینان دادم که شکایت نخواهم کرد اما مردان خشن گفتند که اگر به گریه ادامه دهم، مرا خواهند کشت.
دختر جوان در ادامه گفت: وقتی به دامداری رسیدم، 2نفر دیگر هم در آنجا بودند. این 5مرد جوان بیتوجه به التماسهایم مرا مورد آزار و اذیت قرار دادند و سپس مرا سوار ماشین کرده و در خیابانی خلوت در همان حوالی رها کردند.وقتی با خانوادهام تماس گرفتم، آنها به کمکم آمدند و مرا به بیمارستان بردند. یک شب در آنجا بستری بودم و پس از آن تصمیم گرفتم همراه اعضای خانواده به اداره پلیس مراجعه و از آنها شکایت کنم.